آهنگای لینکین پارک رو که گوش میکنم یاد گذشته و مخصوصا اون یه سال کوفتی میفتم که زندگی رو کوفت خودم و عزیزترین آدمای اطرافم کردم.
فکر میکردم که سر این انقد برام غمگینه که منو یاد اونموقع میندازه، ولی نه داره حرفایی رو میزنه که یه عمره دارم تو ذهنم فریادشون میزنم. سرکوبشون میکنم و کنارشون میزنم... ولی فقط ذره نمک لازمه که زخمش اونقد بسوزه که همه چی از جلو چشام بگذره.
راستش میدونی از همه بیشتر چی ازارم میده؟ انتظار زیادم از خودم.
این که میدونم اون سال اونقد اتفاق عجیبی برام نیفتاد اونقد ناراحت کننده و غمگین نبود، اما من توی یه مرداب گیر کردم، توی مرداب مشکلات کوچیکم. تسلیمش شدم، کمک همه رو پس زدم و هرچقد که میگذش عاشق اون مرداب میشدم. عاشق این بودم که توش فرو برم و خودمو توش غرق کنم. و منتظر روزی بودم که زیرش بمونم و فراموش شم.
از این متنفرم که انقدر ضعیفم که اون چیزا هنوزم آزارم میده، از این که به همه میگم من منطقی ام و احساسی نیستم ولی فقط خودم میدونم که چقد این میتونه اشتباه باشه.
از این متنفرم که میگم به گذشته فکر نمیکنم ولی از عمد آهنگای اون موقع رو گوش میدم که یادآور باشن برام.
از این متنفرم که هنوز یه بخشی از وجودم میخواد برگرده به اون دوران، هنوز معتاده به گوشه گیری و گریه هاش و سنگینی روحش.
آره... من هنوزم عاشق اون مردابم!
شاید هنوزم توشم و نمیدونم...
۹ مرداد ۱۳۹۸
هنوزم بی اعتمادم. به همه بی اعتمادم. نمیتونم درداشون رو باور کنم، اتفاقات زندگیشونو باور کنم.
ولی سعی میکنم بهشون کمک کنم، توی کابوسام راهشون میدم و میذارم ذهنمو درگیر کنن.
آخرشم به خودم میگم: نکنه میخواد جلب توجه کنه؟
میدونی ذهن من میخواد از اهمیت دادن فرار کنه. میگه که شاید دروغ باشه همه حرفاشون تا مجبور نباشه یه آدم دیگه رو هم تو اولویت هاش قرار بده اما در نهایت باز هم اون آدم وارد یه لیست بلند از آدما میشه؛ از آدمایی که حس میکنم بهشون کمک نکردم و ولشون کردم. آدمایی که همیشه تو خواب هام از دستم ناراحتن و از حرف ها و رفتارهام ضربه خوردن.
۳۰ تیر ۱۳۹۸
غمگین بودن مثل باتلاق میمونه، بعضی وقتا حتی اولش از یه چیز کوچیک و مسخره فقط ناراحتی ولی هی که میشینی و غصه میخوری، کم کم غم های دیگه به خاطرت میاد و به خودت که میای انقدر غم داری و کدری که انگار هیچوقت دیگه خوشحال نمیشی.
》روباه نارنجی《
۱۲ تیر ۱۳۹۸
"هیچ نقشی نداری تو خونه، جز کثافط کاری..."
میشه زودتر این سال هم تموم شه؟
۲۸ اسفند ۱۳۹۷
"ولی خودتو دوست داشته باش.
منم دوستت دارم."
مرسی که آخر سال رو قشنگ میکنی.3:
۲۹ اسفند ۱۳۹۷
پ. ن: مخصوصا جفتشون رو توی یه قطره نوشتم تا به خودم نشون بدم چقدر کلمات تاثیر گذارن.
چیم از بقیه کمتره؟
منم تلاش میکنم.
منم به چیزایی که میخوام میرسم!
۹ اسفند ۱۳۹۷
فکر میکنم از زندگیم خیلی توقع زیادی دارم...
۳ اسفند ۱۳۹۷
Weep for the master that made me
And the Raven that heard my last breath
Long have the Hunters pursued me
And tonight I'm your Angel of Death
۲۶ بهمن ۱۳۹۷