[٠٠:٠٧]من در کنجی متروک
سایهای سنگین بر دیوار
خانهای بیروزن
تاریکی تنها همدم
آجرها سدی بر رویای خورشیدند
(گروه اول)
دستان سرد من خالی از امیدند
(گروه دوم)
آنسوی شب شاید راهی دیگر باشد
(گروه اول)
باید جز تنهایی رازی دیگر باشد
(گروه دوم)
آجرهایی کوچک برمیدارم اما
(گروه اول)
آوازی از غربت میگیرد جانم را
(گروه دوم)
میپیچد چون پیچک میبلعد قلبم را
(هر دو گروه)
[٠١:٠۵]باریکهای از نور
میتابد بر چشمِ تارم
یک دریچه رو به شهری
آدمهایی سرگردان چون من
[٠١:٣۴]نور رویاهایم
مرا سوی خود میخواند
قدم در شهر میگذارم
سایه با من میماند
[٠٢:٠٣]آدمها از قلبِ تاریکی میرویند (گروه اول)
در بنبستِ قصه، راهی نو میجویند
(گروه دوم)
هریک حرفی سردرگم در متن دوران
(گروه اول)
جوشش و پویش در رگهایشان پنهان
(گروه دوم)
[٢:١٧]رهپیمای فردا، همسو اما تنها
(گروه اول)
هر یک رودی جاری تا دامان دریا
(گروه دوم)
درگیرد پیوندی ناگاه و بی پروا
(هردو گروه)
[٠٢:٣٢] خورشیدی نو از وصال دستان ما برآید
زندگی در سایههامان شعری دیگر سراید
۱ مرداد ۱۴۰۰