میدونی بدترین چیز چیه؟ این که میدونی مقصر خودتی این که میدونی بازم نمیتونی درست بشینی پای درست.
این که الان کاملا ناامیدم از قبولی، این که میدونم دیگه جبران نمیشه و این که نتیجهی ازمون هام داره یکی از یکی بدتر میشه و مقصرش فقط خودمم؛ هرچقدرم بگم که عدم تمرکز و فلانه.
کاش همون مرحله یک رو هم قبول نشده بودم که تموم میشد الان.
از خودم متنفرم!
۲۷ اسفند ۱۳۹۸
یه بحثی که من همیشه باش درگیر بودم که انقدر به خودم تلقین کردم که احساسی تصمیم نگیرم که وقتی دارم فکر میکنم نمیتونم افکار خودم و خودِ پرفکتمو از هم تشخیص بدم. و اینجوریه که الان نمیدونم که واقعا میخوام به زندگیم برگرده یا نه. البته که از اولم نمیخواستم کامل حذف شه ولی خب. :|
یه چیز دیگهایم که هست اینه که احساس میکنم یه بخشی از این پشیمونی رو مدیون بحث هاییام که حول این قضیه شکل گرفت.
واقعا نمیتونم بفهمم که چی تو ذهنشه یعنی احساس میکنم که اونم حداقل مشتاق حرف زدنه ولی نمیدونم که دارم اینجوری برای خودم تفسیر میکنم یا واقعا همچین چیزی هست.
در نهایت...
اره واقعا پشیمونم. چه این پشیمونی مال خودم باشه، چه تحت تاثیر حرف هایی که زده شده؛ مهم اینه که پشیمونم!
۱۴ اسفند ۱۳۹۸
دیروز فهمیدم که ما چند ساله که تو خونه پروپرانولول داریم.
راستش تا اسمش رو شنیدم چشمام گرد شد. چون دو سال پیش کاملا اماده بودم که از یه جایی این قرص رو جور کنم چون فکر میکردم بهترین راهه.
فقط خدا رو شکر که نفهمیدم اونموقع چون نمیدونم واقعا جنبهش رو داشتم یا نه.
۷ اسفند ۱۳۹۸