بعد حدود شیش ماه، اولین باره که افسردگی رو دوباره حس میکنم سنگینیشو و خفگیشو. خدا رحم کنه البته دروغ گفتم اگه بگم یه بخشی از وجودم دلش براش تنگ نشده بوده.
پ. ن: رعنا نمیدونم آیا هنوز اینجارو میخونی، ولی اگه میخونی میشه نخونی دیگه؟ یعنی میدونی دلم نمیاد ادرسشو عوض کنم ولی خب احساس میکنم نیاز دارم مال خودم باشه. لازم نی چیزی بم بگی یا هرچی کلا گفتم همینجا ازت بخوام و ازتم نمیپرسم خودتی و وجدانت. :)))
۲۷ آبان ۱۴۰۱
All in all I don't know what to believeBut I told my friends I'm not sure if they're realAnd I'm peering in mirrors for proof that I'm here
Half in half out of this broken machineSick to the bone with some spectral diseaseCame back from the void with the void still in me
OhHow I wish I was hereHow I wish I was here
Watching my life on a de-tuned TVThe pictures I see are just shapes on a screenCome shake me out of my slow motion dream
Here comes another day lost within the fade outAnd I'm freaking outDon't let this be what I'm about, I'm about
OhHow I wish I was hereHow I wish I was here
OhHow I wish I was hereHow I wish I was here
OhHow I wish I was hereHow I wish I was here
OhHow I wish I was hereHow I wish I was here
OhHow I wish I was hereHow I wish I was hereHow I wish I was hereOh
All it would take, is a whisper or a kissTo seal my fate, within the abyss
AnesthesiaAll is seeing, self-deceiving
I'll find a way homeA way home
How I wish I was hereHow I wish I was here
Acid motherResin fatherI am blind
۲۲ آبان ۱۴۰۱
یکی دوسال پیش که میرفتم پیش مشاور بهم گفت " یه سوال دردناک ازت بپرسم؟ به نظرت زشتی؟ " اونموقع خیلی برام عجیب بود البته به خاطر انحراف چشمم ازم پرسید و خب منم اینجوری بودم که نه واقعا به نظرم معمولیم.
الان ولی شدیدا به مشکل برخوردم با ظاهرم، احساس میکنم خیلی چاقم، خیلی جوش دارم، اسنترا نمیذاره وزنم رو کم کنم و با حسرت به عکسای دو سه سال پیشم نگاه میکنم و میبینم که غبغب نداشتم. خدایا این کرونا چه بلایی سر من آورد چقدر به من ضربه زد. دلم میخواد فقط یه دوره برم تراپی و درمورد کرونا حرف بزنم.
۶ آبان ۱۴۰۱
البته که دانشگاه بهم اعتماد بنفس از دست رفتهام رو بهم برگردوند اما همچنان بعد از ورق زدن جزوههای المپیادم میزان حسرت و غمی که تجربه میکنم غیرقابل توصیفه. انقدر خودمو سرزنش میکنم که نتونستم به جایی برسونمش وقتی اون همه استعداد و علاقه داشتم. واقعا خاک بر سرم کنن که انقدر ضعیف بودم و هستم.
۴ آبان ۱۴۰۱